اندر احوالات دیانا
سلام به دختر بلا و شیطون خودم این چند وقت عادت کردی تا از مهد کودک میایی خونه سریع لگوهاتو می اری و میگی مامان بشین با هم خونه و برج بسازیم بعدش میری سراغ وسایل و ظروف آشپزیت و یه کم آب می اری و مثلا داری غذا درست میکنی و لی تمام آستین لباست و فرش و غیره با آب یکی میشه بعدکه کمی از اون خسته میشی مداد رنگی می آری و نقاشی میکشی دوباره میری سراغ عروسکهات که اسم یکیشون الینا به انتخاب خودت و یکی دیگه رز به انتخاب مامانی بالش می اری و روی پاهای کوچولوت خوابشون میکنی و میگی مامان تو...
نویسنده :
مریم
16:17