دیانا و عشق اسکیت
دخمل طلا
از اونجایی که مامانی خیلی دوست داره تو دختر فعالی باشی و به قولی از غافله عقب نمونی
دایم دارم از اینجا و اونجا آمار میگیرم برای کلاسهای تابستونی استخر و شنا
ولی هنوزم به نتیجه نرسیدم
توی منطقه خودمون که هنوز نتونستم استخری پیدا کنم که تو هم بتونی بیایی چون هر جا زنگ میزنم میگن 5 سال به بالا
توی امیر آباد پیدا کردم که از دوسال به بالا برای ژیمناستیک و استخر پذیرش دارن ولی چه طوری تو رو 3 روز در هفته ببرم اونجا عزیزم
خیلی خیلی هم دوست دارم و می دونم تو هم از آب خیلی خوشت می آد
5 شنبه عصری به اتفاق دایی محسن رفتیم یه مجموعه ورزشی نزدیک خونه
به مسئولش گفتم میخوام دخترمو ثبت نام کنم برای ژیمناستیک ولی وقتی سنتو گفتم چنان جبهه گرفت که نگو
گفت نمیشه خانم باید 4 سال به بالا باشه
گفتم آقا شما گیرتون سر یه ساله گفت بالاخره خانم باید بزرگتر باشه ..... به هر حال با اصرار من رفتیم که با مربی که آقایی نسبتا مسن ومبادی آدابی بود همکلام شدیم ما را راهنمایی کرد توی کلاس و گفت خانوم زوده ولی دوست داری بیا بچه های کلاسو ببین
ما هم رفتیم و دیدیم از کوچک تا تقریبا دبستانی توی کلاس بودن تو تا رسیدی گفتی مامانی منم میخوام برم بازی فکر کردی بچه ها آزاد با هم بازی می کنن
از یه طرف هم خجالت می کشیدی و بر می گشتی
هم خوشت اومده بود و هم یخت باز نشده بود
چند بار بهت گفتم عزیزم تو هم برو پیش بچه ها ببین آقای مربی چی میگه ...
یه کم پیش می رفتی یه کم پس
بالاخره نیم ساعتی اونجا نشستیم و نظاره کردیم
بچه ها خیلی با مزه بودن همسن تو هم فکر کنم دو سه تا بچه بود که جثه کوچولویی داشتن
خیلی هم همکاری نمی کردن خودشون مشغول بازی بودن تو هم یه کم بالا و پایین پریدی البته با تشویقهای من
کم کم حوصلت سر رفت و گفتی مامانی من میخوام برم فوتبال با توپ بازی کنم
توی محوطه داشتن آقایون فوتبال هم بازی میکردن تو هم هوس کرده بودی
بگذریم
بالاخره وقتی محیط رو دیدم یه کم صرف نظر کردم
چون دیدم اگه سنت بیشتر باشه بهتر به حرف مربی گوش میدی
از طرفی هم دو تا مربی آقا بودن که به نظرم کلاس خیلی خشک و جدی بود نه آهنگی نه هیجانی
بچه ها خیلی شور و نشاط نداشتند
اومدیم توی محوطه دیدیم بچه ها دارن اسکیت بازی میکنن گفتم برم بپرسم شرایطش چیه
تو هم پیش دایی موندی و بچه ها را که در حال تمرین بودن نگاه میکردی
تا من شرایطو بپرسم دیدم سر و کله تو هم پیدا شد و تا اسکیتها رو توی فروشگاه دیدی و شروع کردی به گریه کردن و جیغ زدن که منم میخوام هر چی خانومه بهت گفت برو با باباییت بیا بخر و الان سایز تو رو نداریم و برات می خریم گوشت اصلا نمی شنید
مگه رضایت میدادی دیگه هر که اونجا بود دلش به حال تو میسوخت که برای چی گریه میکنی
من نمیدونم همه بچه ها آنقدر براشون جذابه این اسکیت یا فقط دیانا اینطوریه ؟
پسر داییش دو ساله اسکیت داره اصلا نگاهشم نمیکنه
آنقدر بی تابی و گریه زاری کردی که صدات در نمی اومد و به هک هک افتاده بودی و میگفتی من اسکیت میخوام
دیگه آخرش دایی محسن به دادم رسید و با زور تو رو بغلت کرد و از اونجا دور شدیم
خیلی اعصابم به هم ریخت نمیدونستم چی کار کنم آخه اگر ثبت نام میکردم حالا هزینش هی چی که خیلی هم بود تو هم خوشت نمیومد و جلسه اول ازش زده میشدی من چکار میتونستم بکنم
از طرف دیگه خیلی هم خودم دوست دارم که زودتر یاد بگیری
فقط موندم توی کلاس به حرف مربی گوش میکنی یا نه ؟
بالاخره اومدیم خونه و تو همچنان زار میزدی و طبق معمول می گفتی اسکوترم لولو داره من نمی خوام باهاش بازی کنم
توی خونه هم یک ساعت اشک می ریختی که من اسکیت میخوام آنقدر که چشمهات قرمز و کوچولو شده بود
دیدم هنوز داری بی تابی میکنی بردمت توی پارکینگ و کمی اسکوتر بازی و دوچرخه بازی کردی تا یه کمی یادت رفت
حالا هر جا اسکیت یا اسکیت سوار می بینی دلت میخواد و منم موندم چی کار کنم
بابایی هم حرفی نداره برای خریدش و ثبت نامت *************************************
نمیدونم تو دخملی همکاری میکنی یا نه؟
هنوز م به نتیجه نرسیدیم !مامانی
از دست تو دخملی
><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><>