دیانای این روزها
چند روز پیش برای ما اسم انتخاب کردی به انتخاب خودت و برای ما خیلی خیلی جالب بود و جالبتر اینکه به همین اسامی ما را صدا می زنی حالا از کجا به ذهنت رسیده نمی دونیم
خاله سمی با اسم گلی آنقدر قشنگ گلی صداش می زنی که انگار از اول اسمش همین بوده
خاله مسی با اسم دلبر و مامان با اسم سوین و خودتم بچه سوین و مامانی هم شیرین زبون
بابایی هم امیر حسین و خیلی راحت به من میگی سوین اینطوری ،سوین اونطوری....
خیلی قشنگ کلمه های سخت رو میدونی کجا بکار ببری
چند روز پیش لباسهای کمدتو ریخت و پاش کردی روی زمین و وقتی بهت گفتم جمع کن با اکراه این کارو کردی و گفتی مامان چقدر دنگ و فنگ داره خسته شدم
تازه گیها مدل به مدل برات لباس عوض می کنم و تیپ های مختلف می زنی و حتی موقع رقص فقط با شلوارک و شورت می رقصی و حرکات رقصت خیلی مرتب تر و موزون تر شده
کلی علاقمند شدی و ما هم خیلی خوشحالیم از ما هم خواستی ببریمت مسابقه رقص آنتالیا
یعنی فقط اعتماد به نفست منو کشته مامان جون
رقص عربی و ترکی و کردی و تکنو و باله را با هم میکس می کنی و می رقصی عاشقتم نانازم
جمعه گذشته هم به اتفاق به جشن نیمه شعبان اداره رفتیم و تو خوشحال شدی وقتی دیدی صورت بچه ها را گریم می کنند و توی صف لحظه شماری می کردی و خاله صورت تو رو بصورت فرشته گریم کرد
و با اومدن عمو قناد و فیتیله ایها شادیت دو چندان شد
دوشنبه هم که به اتفاق دوستای مهد کودکی رفتین سرزمین عجایب که مطمئنم خیلی بهتون خوش گذشته بود و اگه هر روز هم بری اونجا باز هم خسته نمی شی
و اما .......آخر هفته که دعوت شدیم به جشن تولد هلیای عزیزم که پیشاپیش تولد 4 سالگیشو بهش تبریک میگیم و حتما خیلی خیلی بهمون خوش می گذره
هلیا جونم تولدت مبارک عزیزم