دیانادیانا، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

دیانا الهه ماه و جنگل

مسافرت

1390/4/12 13:21
نویسنده : مریم
401 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامانی

عزیزم ٤ شنبه شب به اتفاق خاله ها رفتیم گلپایگان وای که چقدر اتوبان شلوغ بود و هوا هم حسابی گرم با اینکه ما ساعت ٨ شب حرکت کردیم به قدری هوا توی قم گرم بود که نتونستیم بیشتر از ٢٠ دقیقه توقف کنیم

به خاطر گرمای هوا سریع شاممون رو خوردیم و دوباره حرکت کردیم

تو هم که یه خواب خوبی توی ماشین رفتی  وقتی رسیدیم خونه مامانی بیدار شدی و دوباره خوابت برد

صبح زود بیدار شدی و رفتی سراغ اسباب بازیها و بعد از اون رفتیم خونه عزیز جون که با عمو اسماعیل رفتی توی حیاط و کلی آب بازی کردی و فائزه و علی اومدند با هم توی حیاط توپ بازی کردین

عصری هم رفتیم باغ بابایی و کلی  میوه های خوشمزه زرد آلو و سیب و بادوم و آلوچه  و آلبالو چیدیم وخوردیم مامانی هم آش رشته پخته بود که تو هم حسابی خوردی  و خیلی هم خوشمزه بود

کلی هم  خاک بازی کردی   سر تا پاتو با خاک یکی کرده بودی و خیلی بهت خوش گذشت

مخصوصا که علی و فائزه را با خودمون آورده بودیم  باغ و تو خیلی ذوق می کردی

دیانا در حال ژست گرفتن

دیانا فائزه علی

دیانا با گیتار خاله

دیانا در پارک سر چشمه خوانسار

دیانا فائزه محمد رضا توی گندم زار

دیانا در حال آش خوردن

دیانا کنار باغ انگور

قربونت برم که خیلی شیرین زبونی میکردی

عزیزت باهات شوخی میکرد و می گفت بابایی پسر منه

تو هم میگفتی نه خیر بابای خودمه

بعدشم میگفتی با من شوخی نکنهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

منو عصبانی نکن

یا عزیزت میگفت یه بوس یه من بده

میگفتی من الان نمیتونم بیام بوست کنم  دارم بازی میکنم

خدا رو شکر خیلی بهت خوش گذشت نفسم ولی وقتی گفتیم تو اینجا پیش عزیزت بمون تا من و بابایی بریم

گفتی نه منم میخوام باهاتون بیام

من نمیمونم

دیانا در حال خاک بازی

 غروب جمعه هم برگشتیم و از گرما و خستگی شنبه را هر دومون مرخصی گرفتیم و توی خونه استراحت کردیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

سمانه عمه مهدیار
12 تیر 90 13:28
خدارو شکر که بهتون خوش گذشته ماشالا دیانا جون چقدر شیرین زبونه
بابا محسن
12 تیر 90 13:32
گرما طاقت فرسا بود . جوری که از تهران تا خونه نذاشتم کسی از ماشین پیاده بشه بخصوص قـــــم راستی این لینک را ببینید عکس یکتا (خواهر زادم که منو یاد دیانا جون میندازه ) http://puyamehr.blogfa.com/post-5.aspx
مامـان آتـیـن
12 تیر 90 13:38
همیشه به گردش و باغ و آلوچه خورون و بازی دیانا جووووووووونم بوووووووس
تینا
12 تیر 90 16:02
سلام مریم جون ...خوشحالم بهتون خوش گذشته ماشالا به این دختر ناز شیرین زبون چه ژستایی هم میگیره
مامان فرشته
12 تیر 90 21:44
سلاممممم عزیزم خوبی خوش به حالتون منم دلم گردش می خواد ان شاا... همیشه بهتون خوش بگذره بوسسسسسسسسسسسس
مامان مسیح
13 تیر 90 1:44
سلام به دیانا جون و مامان خوبش... حسابی بهتون خوش گذشته هااااا انشاالله همیشه خوشحال و شاد باشین
مامان محمد پرهام
13 تیر 90 6:28
خوش به حالتون که مامانتونو دیدین بووووووووووس برا دیانا جون با اون ژستاش
مامان کيانا
13 تیر 90 8:37
سلام گلم...هميشه به گردش....شادوسلامت باشيد از ديدن عکسها هم لذت بردم.....ماشاا...به اين خانومي ناز
مامان آريا
13 تیر 90 10:40
اي جانم چه عكساي خوشگلي خاله قربونش برم خوشحالم كه بهت خوش گذشته دست مامان و بابا درد نكنه كه گلم و مي برن گردش هميشه به گردش باشين
مامان رها
13 تیر 90 10:58
سلام عزیزم خیلی دیانا نازه حتما اسفند دود کنید امیدوارم همیشه خوش باشید
خاله معصومه
13 تیر 90 13:08
خاله قربونت بره با اون ژستایی که جدیدا یاد گرفتی میگیری! تا بهت میگیم اینطوری واسا یهو شدیدا با یه کم مبالغه وامیسی! خودت خوشملی عکساتم خوشمله دست مامانت درد نکنه که اینقدر فعاله
مامان سید ابوالفضل
13 تیر 90 14:58
سلام عزیزم خیلی خوشحالم که بهتون خوش گذشته انشالله همیشه به سفر و گردش و شادی بوسسسسسسسس
لیلا
14 تیر 90 1:04
جیگر تو عروسک بشم من.....بوس هزار تا....
با اجازه لینکت کردم....


خانومی نتونستم وارد وبلاگتون بشم
کاکل زری یا ناز پری
14 تیر 90 10:19
انشاالله همیشه خوش باشی خوشگل خانم.
مامان آريا
14 تیر 90 12:09
قربون اون ژستات برم دخمل خاله
(الهام) مامان لنا
15 تیر 90 1:00
چقدر تو این عکسا خوشگل شدی
مامان ماهان
15 تیر 90 17:41
خوشحالم که بهتون خوش گذشته چه عکسای نازی از دیانا جون گذاشتین چه ژستای خوشگلی هم گرفته بوووووووووووووووووووووس
مرضیه مامان فاطمه
21 تیر 90 13:52
سلام من تازه باهاتون آشنا شدم اگه دوست داشتی تو هم منو لینک کن تا با هم دوست باشیم دخملت هم خیلیییییییییییییییی نازه خدا حفظش کنه