روزانه2
دخترم
هر روز یه اسباب بازی جدیدی می خواهی
دیروز عصر با بابایی رفته بودی توی پارکینگ دیده بودی بچه ها با اسکوترشون بازی می کردند تو هم گفته بودی منم میخوام
یکی از بچه ها اسکوترشو داده بود به تو و یه نیم ساعتی با هاش بازی کرده بودی و شب هم که اومدی توی خونه بهانه گرفتی و گریه میکردی و می گفتی من اسکوتر می خوام
بهت گفتم مامانی آخر هفته برات می خرم اما توی گوشت نمی رفت که نمیرفت تا ١ ساعت فقط گریه می کردی
آخه مامانی من که میدونم اسکوترم عین دوچرخت فقط توی خونه افتاده و عملا ازش استفاده نمیکنی
اینم میشه مثل اون ولی باز هم سعی می کنم برات زودتر بخرم عزیزکم
ولی اگه نتونستی باهاش بازی کنی چی ؟یه وسیله بازی دیگه به اسباب بازیهات اضافه میشه
قربون اون اشکهات برم که مثل بارون ریز ریز میریزه روی صورت ماهت
دیگه برات بگم که چند شبیه نصف شب از خواب بیدار میشی و شروع میکنی به گریه کردن منم که از خستگی دوست ندارم از رختخواب جدابشم واقعا خیلی سخته مامانی بیدار شدن وقتی که خواب سنگینی آدمو میگیره کور مال کورمال می آم بالای سرت و میگم چیه مامان جون
میگی آب می خوام دیشب بعد از آب خوردنم همش وول می زدی و نمی خوابیدی میدونی که وقتی هم که بیدار میشی حتما باید پیشت بخوابم تا وقتی که خوابت سنگین میشه بعدا میتونم ازت جدا بشم
بالاخره با توپ و تشر من خوابیدی اونم بعد از نیم ساعت و فقط گریه می کردی فکر کنم بیخوابی زده بود به سرت
عزیزکم نمیدونی چقدر بهم سخت می گذره وقتیکه نصف شب باید بیدار بشم و تا ساعتی نتونم بخوابم
کاش بزرگ بودی میتونستی یه کوچولو مامانو درک کنی نفسم قربون چشات برم
خیلی دوستت دارم وقتیکه میگی مامانی میخوام قربونت بشم
منم میگم نه نفسم من قربون تو بشم
میگی نه تو نه من قربونت بشم
دو تا ماچ آبدار برای بلبل زبونیهات عاشقتمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ