دیانادیانا، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

دیانا الهه ماه و جنگل

دیانا و شیرین زبونیهاش

1390/5/26 9:41
نویسنده : مریم
581 بازدید
اشتراک گذاری

دختر خوشگل مامانی

من و خاله هات یه چند وقتیه روی حرف زدنت دقیق شدیم ببینیم تو هم کلمه هارو جابجا تلفظ میکنی یا نه ؟

خیلی با مزه هستی چون جیگرم تقریبا همه کلماتی که بکار میبری درست و دقیقه و اصلا اشتباه تلفظ نمی کنی

حتی اگر برای بار اول تلفظ کنی!

تنها کلماتی که نتیجه دقت من توی این چند ماه بود

مختص این کلمه هاست که واقعا خودمو خسته کردم عزیزمنیشخند

تازه وقتی می بینی ما دقیق میشیم که کلمه ای را میگی یا صحبت می کنی اگر برای بار اول با بی دقتی اشتباه بگی سریع با خنده درستش می کنی و ما هم زهی خیال باطل که نه بابا این دخملی ما همه را درست تلفظ می کنه ؟ ما تقریبا سر کاریم

البته خدا رو شکر میکنم که تو دخملی آنقدر شیرین زبون هستی و کلماتو صریح و صحیح ادا می کنی که من تعجب می کنم چون اکثر بچه ها نمیتونند حروفو درست ادا کنند

ولی این موضوع به یه بازی برای تو تبدیل شده تا میگیم دیانا چی گفتی حتی اگه درست ادا کرده باشی از روی عمد به اشتباه تلفظ میکنی تا همگی بخندیم

ولی نتیجه تحقیق مامان فعلا به شرح زیر می باشد:

رنگین کمون = نــــَنین کمون

عروس و داماد = عروس و داماند

زندایی= زندلی

مگس = مــَقَس

ساعت = ساحــَت

کاشانی = پاشانی

آب میوه = آب میمه

بستنی کاکائو= بستنی تاتاهو یا تاتی

آشپزخونه = آشبخسونه

یخچال= یــَچال

محمد جواد = مَــعــَد جواد

تازه خبر نداری که تقریبا با هر آهنگی می خونی و ترانه ها رو صحیحی تلفظ می کنی

مگه تو به خوانندگی علاقه داری دخملمممممممممممممممممممممممممممممم؟

دیروز بهت گفتم قربونت بشم نفسم ....

یهو گفتی ایشا ا......تعجب

بعدم گفتی مامانی من میخوام پسر بشم ؟

گفتم چرا؟

گفتی چون می خوام بابابایی فوتبال بازی کنم خوب....

گفتم عزیزم ولی دخترها هم میتونند فوتبال بازی کنند

گفتی نه؟

فقط باید پسر باشی !

عاشقتمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا آنقدر به توپ و فوتبال علاقه داری !

تو دخملی و خیلی ورزشهای قشنگه دیگه مامان جون

روز 5 شنبه هم با خاله ها رفته بودیم میلاد نور

رفتیم داخل یه مغازه که ست سنگ ماه تولد بخریم

برای تو هم یه سنگ گردنی خوش شانسی خریدم

خیلی دوستش داری عزیزم چون تا می رسیم خونه میگی مامانی می خوام گردندندمو بندازم از اونجا برات یه ست انگشترو گردنبند و دستبند کیتی خریدم که اونها رو هم دوست داری

قربون تو دخمل که هر چی می خریم باید تو رو هم حساب کنیم تا خریدمون کامل بشه

آهان یه چیز دیگه که یادم اومد اینه که دیشب موقع خواب گفتم مامانی پیراهنتو در بیار تا یه تیشرت تنت کنم تا راحت بخوابی ...

یهو گفتی همون که بیرون سرده می پوشیم ....

گفتم نه مامانی

دلبندم اون سوئی شرته ....

کلی هم خندیدم ..به خاطر دقیق بودنت عسلمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امروز صبح هم که از خواب بیدار شدی بعد از شستن دست و صورتت گفتم بشین تا برات صبحانه بیارم .......... نشستی و گفتی بشینیم تا خستگیمون در بره

فدات شم با این حرفهایی که میزنی آخه اول صبحی از چی خسته ای دخملــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)