بازی با همبازی
دیانا خانم(خوشحال خوشحال ) قربونت برم که انقدر ذوق میکنی نفسم به خاطر محمد جواد
جیگرمن
دیروز خیلی خوشحال بود چون پسر داییش محمد جواد اومده بود پیشش و باهم بازی میکردند
محمد جواد کلاس اول ابتداییه ولی بسیاررررررررررررررر شیطون و بازیگوشششششششششششش
طبق معمول هر چی که میخواستند از توی کمد دیانا بر میداشتند باهم خمیر بازی دوچرخه نقاشی و پازل و توپ بازی و بپر بپر و شیطونی و بدو بدو میکردند منم خیلی خوشحال بودم که بعد از مدتها پسر داییشو دیده آخه همدیگرو خیلی دوست دارند
خانمی مامانی وقتی تنها هستیم دائم توی بغل منه و یا بهانه گیری میکنه
برای همین دیروز حسابی خوشحال شده بود آخه بچه ها فقط همبازی خودشونو دوست دارند
چه عجب اصلا با هم دیگه دعواشون نشد و در کمال صلح و صفا بازی میکردند
دیانا که عشق بچه هارو داره دور و برشم فقط ما آدم بزرگا هستیم که طفلی رو امر و نهی می کنیم
بعضی وقتها دلم براش می سوزه که نزدیکش همبازی نیست و به ساز ما بزرگترها باید برقصه