پارک بازی
سلام به همه دوستان خوب وبلاگی
حال و احوالتون چطوره خوب ؟خوب
من و دیانا هم خوبیم
اگههههههههههههههههههههههههههههههههههه
سر پارک رفتن و وووووووووووووووووووووووو برگشتن به خونه با هم به تفاهم برسیم
آخه هرروز موقع برگشتن از مهد هنوز سوار ماشین نشده میگه مامانی میریم پارکاااااااااااااااااااا(با تاکید کامل)
شما باشین چی میگین ؟
مجبورم عین مامانای مظلوم و دلسوز بگم چشممممممممممممممم دخترم تا یه کم از عذاب وجدانم کم بشه
به سر خیابون نرسیده میگه مامانی همینجا ماشینو پارک کن میخواد جای پارک باشه میخواد نباشهههههههههههههههههههه
بعدشم که توی پارک فقط تاب بازی میشناسه در حد بنز و من باید فقط هل بدم نه یه با رو نه دوبار
خانومای توی پارک میگن انقدر محکم هل نده میافته اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
دیگه نمیدونن با جیغ و اعتراض دیانا خانوم روبرو میشن
بگیر و برو تا ۲ ساعت دیگه وقتی خستگی و تشنگی و دل ضعفه میاد سراغت
میگم مامانی بسه باید برم شام درست کنم میگه نمیخواممممممممممممممممممم
خلاصه سرتونا درد نیارم که کار هرروز ما فعلا شده این
باید با یه بستنی کیکی توپی و نمیدونم هر چی که به ذهن مبارکم برسه بعضی وقتها به زور و با گریه عزیمت کنیم سمت خونه********
حالا اگه بابایی هم برسه خونه و بخواد بره برون دوباره روز از نو و روزی از نو!!!!!!!!!!
یه وقت پیش خودتون نگید چه مامان بدی؟
نه نه نه منم پارک رو دوست دارم فقط گاهی اوقات خسته ام و بی حوصله همین!
ولی بچه ها هیچ گناهی ندارند و باید انرژیشون تخلیه بشه مگه نه؟
شماهم احیانا این مشکلو دارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟