دیانا نفس مامانی
سلام عزیز دل مامان
روز کودک بر تو و تمامی دوستهای ناز وبلاگیت مبارک باشه
نفسم این چند روز به خاطر برنامه تولدت که نزدیکه نتونستم وبلاگتو آپ کنم
حتی نتونستم به دوستای نازنینت سر بزنم هر چند همیشه همه دوستان لطفشون شامل حال ما میشه
چون همه روزه به خرید و این طرف اون طرف بودیم یا در حال لباس خریدن و یا وقت آتلیه
عصر دوشنبه وقت عکاسی داشتی که رفتیم و چقدر هم شیطونی کردی و بالا و پائین پریدی
من احساس می کردم بازیگر خیلی خوبی هستی چون هر چی که عمو عکاسه بهت می گفت گوش میکردی و انقدر بهت می گفت لبخند بزن که فقط غش غش می خندیدی
ادا و اطوارهای با مزه از خودت در می آوردی یه ماشین اسباب بازی اونجا بود که گیر داده بودی و فقط با اون سر گرم بازی بودی تا بک گراند ت می خواست عوض بشه فوری می رفتی سراغ ماشین و اصلا دوست نداشتی از خودت جداش کنی
خیلی خیلی بهت خوش گذشت عزیزکم
دیشب هم رفتیم عکساتو تحویل گرفتیم که مثل خودت زیبا شده حتما سر فرصت عکسهاتو می گذارم توی وبلاگت
این روزها دارم برنامه ریزی میکنم تا اگه خدا بخواد یه جشن تولد دوستانه برات بر گزار کنم
که حسابی بهمون خوش بگذره
آخه میدونی چی شد عزیزکم ما قرار بود به اتفاق خانواده دوست بابایی توی این روزها بریم یه مسافرت توپ
و من هم دیگه گفتم امسال برات تولد نگیریم تا لحظه آخر که مسافرتمون کنسل شد و مامانی دغدغه ها و استرساش شروع شد
با وقت کم و یه جشن تولد خوب دیگه حسابی سرم شلوغ شده
همه مامانها برای تولد از دو سه ماه قبلش برنامه ریزی می کنن ولی من فقط دو هفته فرصت دارم که
جشن تولد تو رو برگزار کنم
ولی امیدوارم به کمک خاله های مهربونت و بابای دوست داشتنیت حتما تولدی که شایسته توست رو بتونیم به امید خدا برگزار کنیم
آخه خودم یه تولد درست و درمون می خواستم بنابراین هر که طاووس خواهد ....... جور هندوستان کشد
از الان تا تولدت که ٢٠ مهر یعنی روز چهار شنبه هست داریم روز شماری می کنیم عزیزکم
ولی جشن تولدت عصر ٥ شنبه انشاء ا... برگزار میشه
دوستت دارم نفسم
راستی پریشب اومدیم با غذامون بریم خونه خاله معصومه همینکه زود پز رو از روی گاز برداشتم که بریم بیرون یه دفعه بی هوا از بغلم رد شدی و دستت خورد به زود پز داغ
بمیرم برات جیگر مامان خیلی گریه کردی قربون اون اشکهای ریز ریزت بشم
سریع پماد زدم ولی جای سوختگی روی دستت مونده امیدوارم زود زود خوب بشه و لکش روی دستت نمونه خوشگل مامان
اینم عکسش
اینم عکس کتابهایی که بابایی هفته قبل برات خریده بود
با تمام وجودم دوستت دارم