دیانادیانا، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

دیانا الهه ماه و جنگل

کلاس اسکیت

1390/8/10 14:17
نویسنده : مریم
528 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر شیطون بلای مامان

یکشنبه روز مهمی بود چون قرار بود ماه آینده تورو توی کلاس اسکیت ثبت نام کنم ولی از بس هر شب بهانه می گرفتی که مامانی اسکیتمو می خوام پام کنم و باهاشون راه برم و این کارت بدون کمک من و بابایی امکان نداشت ما هم که خسته و کمی تنبل و بی حوصله نتیجه این شد که به اتفاق بابایی تصمیم گرفتیم هر چه زودتر تورو توی کلاس ثبت نام کنم تا از شر این اسکیتها تا حدودی خلاص بشیم

آنقدر م که بازو بند و زانو بند و مچ بند و کلاه و چی و چی داره که آدمو کاملا خل و چل می کنه تو هم که حسابی باید تکمیل بشی تا راه بیفتی انگاری می خواهی واقعا حرفه ای بازی کنی

هر چند امیدوارم تا آخرش همینطوری مشعوف و راضی باشی و مارا ناامید نکنی

خلاصه ما با خاله نفیسه هماهنگ کردیم و با اینکه سه جلسه از کلاس گذشته بود ولی ایشون قبول کردند و دیروز جلسه اول بود که رفته بودی و بعد از گزارش گیری مامان دیدم نه خیلی خوب استقبال کردی به حدی که آخر کلاس هم به خاله گفته بودی من باز هم دوست دارم بازی کنم و خسته نشدم

به من هم گفتی مامانی کلاس اسکیت خیلی خوب بود و من دوست دارم

و یکشنبه ها و سه شنبه ها کلاس اسکیت برگزار می شه و اینکه شارینا و پرنیان و آرینا هم با تو هستند

غروب هم نوبت دندون پزشکی داشتی چون هفته قبل برای معاینه پیش یه دکتر جدید برده بودمت که بعد از معاینه با تعجب از اینکه هیچ دردی هم نداشتی ولی خرابی دندونت به عصب رسیده بود و می بایست عصب کشی کنی

خلاصه با هزار تا استرس بردمت که اول توی مطب بازی کردی چون محیط مطب مثل مهد کودک پر وسایل بازی و پازل و اسباب بازی بود و تو خیلی خوشحال بودی

با کمال راحتی هم رفتی و نشستی روی صندلی ولی تا می خواست کار شروع بشه شروع کردی به گریه کردن

خانم دکتر هم به من گفت اصلا بهش نگاه نکن بعدم تو رو تهدید کرد اگه گریه کنی مامانت می ره بیرون

ولی چون ساکت نشدی به من گفت برو بیرون و منم از بیرون نگاهم به تو و گریه هات بود

نمیدونی چقدر استرس داشتم آخه خیلی جیغ جیغ کردی

من خودم باید اعتراف کنم از دندون پزشکی بیزارم و خدارو شکر اصلا مشکلی ندارم و نمی رم

ولی تو مجبور بودی بلاخره بعد از ده دقیقه کارت تموم شد ولی گریه هات تا خونه ادامه داشت

بابایی هم آخر سر رسید و خلاصه توی بغلش خوابت برد رسیدیم خونه بیدار شدی و دوباره بهانه گرفتی و بعد از شام خوردن هم تا دیر وقت نخوابیدی

فکر کنم خیلی ترسیده بودی یا اینکه بهت استرس وارد شده بود هم من خیلی اذیت شدم هم تو عزیزم

تا صبح همش خواب و بیدار بودی ولی شکر خدا اصلا درد نداشتی

عزیزدلم امیدوارم دیگه مشکل دندون نداشته باشی

با اینکه دیشب خیلی مامانو اذیت کردی ولی دوستت دارم یه عالمه عاشقتمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)