دیانادیانا، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

دیانا الهه ماه و جنگل

کلاس اسکیت

1390/8/10 14:17
نویسنده : مریم
997 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر شیطون بلای مامان

یکشنبه روز مهمی بود چون قرار بود ماه آینده تورو توی کلاس اسکیت ثبت نام کنم ولی از بس هر شب بهانه می گرفتی که مامانی اسکیتمو می خوام پام کنم و باهاشون راه برم و این کارت بدون کمک من و بابایی امکان نداشت ما هم که خسته و کمی تنبل و بی حوصله نتیجه این شد که به اتفاق بابایی تصمیم گرفتیم هر چه زودتر تورو توی کلاس ثبت نام کنم تا از شر این اسکیتها تا حدودی خلاص بشیم

آنقدر م که بازو بند و زانو بند و مچ بند و کلاه و چی و چی داره که آدمو کاملا خل و چل می کنه تو هم که حسابی باید تکمیل بشی تا راه بیفتی انگاری می خواهی واقعا حرفه ای بازی کنی

هر چند امیدوارم تا آخرش همینطوری مشعوف و راضی باشی و مارا ناامید نکنی

خلاصه ما با خاله نفیسه هماهنگ کردیم و با اینکه سه جلسه از کلاس گذشته بود ولی ایشون قبول کردند و دیروز جلسه اول بود که رفته بودی و بعد از گزارش گیری مامان دیدم نه خیلی خوب استقبال کردی به حدی که آخر کلاس هم به خاله گفته بودی من باز هم دوست دارم بازی کنم و خسته نشدم

به من هم گفتی مامانی کلاس اسکیت خیلی خوب بود و من دوست دارم

و یکشنبه ها و سه شنبه ها کلاس اسکیت برگزار می شه و اینکه شارینا و پرنیان و آرینا هم با تو هستند

غروب هم نوبت دندون پزشکی داشتی چون هفته قبل برای معاینه پیش یه دکتر جدید برده بودمت که بعد از معاینه با تعجب از اینکه هیچ دردی هم نداشتی ولی خرابی دندونت به عصب رسیده بود و می بایست عصب کشی کنی

خلاصه با هزار تا استرس بردمت که اول توی مطب بازی کردی چون محیط مطب مثل مهد کودک پر وسایل بازی و پازل و اسباب بازی بود و تو خیلی خوشحال بودی

با کمال راحتی هم رفتی و نشستی روی صندلی ولی تا می خواست کار شروع بشه شروع کردی به گریه کردن

خانم دکتر هم به من گفت اصلا بهش نگاه نکن بعدم تو رو تهدید کرد اگه گریه کنی مامانت می ره بیرون

ولی چون ساکت نشدی به من گفت برو بیرون و منم از بیرون نگاهم به تو و گریه هات بود

نمیدونی چقدر استرس داشتم آخه خیلی جیغ جیغ کردی

من خودم باید اعتراف کنم از دندون پزشکی بیزارم و خدارو شکر اصلا مشکلی ندارم و نمی رم

ولی تو مجبور بودی بلاخره بعد از ده دقیقه کارت تموم شد ولی گریه هات تا خونه ادامه داشت

بابایی هم آخر سر رسید و خلاصه توی بغلش خوابت برد رسیدیم خونه بیدار شدی و دوباره بهانه گرفتی و بعد از شام خوردن هم تا دیر وقت نخوابیدی

فکر کنم خیلی ترسیده بودی یا اینکه بهت استرس وارد شده بود هم من خیلی اذیت شدم هم تو عزیزم

تا صبح همش خواب و بیدار بودی ولی شکر خدا اصلا درد نداشتی

عزیزدلم امیدوارم دیگه مشکل دندون نداشته باشی

با اینکه دیشب خیلی مامانو اذیت کردی ولی دوستت دارم یه عالمه عاشقتمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

                                         

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامان آريا
14 آبان 90 13:10
مامان
15 آبان 90 1:48
سلام دخمل نازي داري زنده باشه به ماسر بزن بكو با جي بلينكمت منو با ستاره هاي من بلينك
مرضیه مامان فاطمه
15 آبان 90 8:27
خانوم خانوما پس کو عکسای تولد گل دخترت زود باش بزار دیگه

پیش ما هم بیاین خوشحال می شیم مرضیه و فاطمه


عزیزم عکسهای تولد توی پست جشن تولد هست
خیلی وقته گذاشتم
سیما - مامان هلیا
15 آبان 90 8:39
سلام آفرین دختر ورزشکار . هلیا هم اسکیت خیلی دوست داره اما فکر کنم هنوز واسشون زوده . فعلا با اسکوتر و دوچرخه اش مشغوله سال بعد میزارمش کلاس اسکیت . وای دندون پزشکی بچه ها خیلی بده من واقعا وحشت دارم . آفرین دیانا جون که باز هم ده دقیقه رو صندلی نشسته . دختر من اصلا حاضر نمیشه همکاری کنه . بوس برای دیانا جون
مامان آريا
15 آبان 90 12:04
عيد قربان ، پر شکوهترين ايثار و زيباترين جلوه ي تعبد در برابر خالق يکتا بر شما مبارک
مامان آريا
15 آبان 90 12:05
آفرين به دختر اسكيت بازم خاله قربونت برم اميدوارم ديگه براي دندونات مشكلي پيش نياد كه مجبور بشي باز بري دندانپزشكي
لیلا
17 آبان 90 0:47
___________________-------- _________________.-'.....&.....'-. ________________\.................../ _______________:.....o.....o........; ______________(.........(_............) _______________:.....................: ________________/......__........\ _________________`-._____.-'شاد باشي مهربون ___________________\`"""`'/ __________________\......,...../ _________________\_|\/\/\/..__/ ________________(___|\/\/\//.___) __________________|_______|آرزومند آرزوهــــاي قشنگت ___________________)_ |_ (__ ________________(_____|_____) ............ *•~-.¸,.-~* آپ کردم *•~-.¸,.-~*...........
مامان کيانا
17 آبان 90 8:07
سلام به مريم جون ودياناي گلم.....امان از اين درد دندون ودندون پزشکي.....مخصوصا براي بچه ها....انشاا...هميشه سالم وسلامت باشيد....
سودابه
18 آبان 90 3:10
برای دیانا جون توی این سن زود نیست . منظورم اینه که موفق میشن در حدی که کمتر زمین بخورند یاد بگیرن ؟


الان دوستهای دیانا هم ثبت نام کردن و خیلی زود و خوب یاد گرفتن
بیشتر به علاقه بستگی داره
كاكل زري يا نازپري
21 آبان 90 19:46
مباركه عزيزم فكر كنم حسابي تو كلاس بهت خوش ميگذره تا ميتوني بازي كن
مامان آریان جون
21 آبان 90 23:15
اخی.خاله منم خیلی از دندونپزشکی میترسم.امیدوارم دیگه مسیرت اونطرفا نخوره.
مامان رها
22 آبان 90 8:59
سلام خانوم خانوما چه کار خوبی کردی میری کلاس اسکیت موفق باشی گلم امیدوارم دندونات هم دیگه مشکلی نداشته باشه
هلیا و سارا
22 آبان 90 13:45
دلم برای دوتایی تون تنگ شده
مامان
22 آبان 90 14:21
سلام عزيزم اسكيت خطرناكه حداقل يك كلاس ديكهراستي با افتخار لينك شديد بووووووووووووووووووووووووووس ديانا جون مراقب خودت باش
مامان گیسو
22 آبان 90 19:53
سلاممممممممم عزیزای من خوبید؟ ای جونممممم قربون دخمل ناز اسکست سوارم منم از دندون پزشکی متنفرم بوسسسس
مامان
23 آبان 90 10:28
*.¸.*´ ¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨) (¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`• _____****__________**** ___***____***____***__ *** __***________****_______*** _***__________**_________*** _***____من آپم____________*** _***______مشتاق نیم نگاهی_*** __***_______هرچند گذرا____*** ___***_________________*** ____***______________ *** ______***___________*** ________***_______*** __________***___*** ____________***** _____________*** ______________*(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨ ¸.•*´¨)¸.•*´¨)¸.•*
تینا
26 آبان 90 14:56
سلام عزیزم قربونش برم که انقدر اسکیتو دوست داره و خسته نمیشه ! چرا آپ نمیکنی مریم جون نگرانتونم
مامان ماهان
26 آبان 90 20:04
آفرین به دخمل اسکیت باز
بیداری جوانان-خواف
28 آبان 90 19:53
سلام مامان دیانا وبلاگ زیبایی داری ممنون می شم به وب منم سر بزنی