شعر
دیانای عزیزم مامانی میخوام برات بنویسم که هرشب موقع خواب میگی مامانی کتاب قور قوریم کوش ؟ میگم مامانی میخوای بدون کتاب با هم بخونیم میگی باشه میخونیم قور و قورو قور
صدای کیه قور باغه کنار جوی خال خالیه پیرهن اون نشسته با همسایه هاش حرف میزنه یواش یواش حرف میزنه خوشحال و شاد
انگاری خوابش نمیاد قور قور و قور قور میکنه خوابش رو هی دور میکنه شب که میاد خسته میشه چشمهای اون بسته میشه بابایی هم از شعر خوندن خنده های تو خوشحال میشه می پره یه ماچ گنده ازت بر میداره قربون چشات برم مامانی